آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

آرتین عشق مامان و بابا

اولین باری که آرتینی به خونه باغ خاله جونش رفت

اینم از گل های زیبای توی باغ آقا خروسه با خانم مرغ های نازش بلللللللللله و اما زحمت خانم مرغ ها بعد از کلی گشت و گذار توی باغ، گل پسری در حال استراحت تو ویلا ...
5 دی 1391

به به چه روز خوبی

عزیز دل مامان جوونه زدن اولین مروارید سفیدت مبارک روز خیلی خوب و قشنگی بود شب تولدم بهترین هدیه رو از پسر گلم گرفتم سال اولیه که شب تولدم مامان هستم! وای خدا خیلی حس خوب و قشنگیه   اینقدر منو باباعباس خوشحال بودیم که حد نداره. خدایا این خوشحالی رو از ما نگیر بابا عباس هم لطف کرد مارو شام دعوت کرد بیرون. جاتون خالی خیلی خوش گذشت  اینم عکس آرتین گلی تو بغل بابا عباس قربونت بشم که اینقدر دوست داشتی هستی گل پسرم ...
27 آذر 1391

اولین سرماخوردگی آرتین

عزیز دل مامان مریض شده پسر گلم دو روزه که سرما خورده و امروز خیلی شدیدتر شده. طوری که اصلاً تو مهدکودک آروم و قرار نداشت و روز سختی واسه مامانی بود.     فدات بشم که اینقدر بیحال و بیحوصله ای   ایشالله زود زود خوب بشی تا منو باباعباس دوباره اون خنده های زیبا و قشنگتو ببینیم. دردو بلات بجونم! من بمیرم و مریضی تورو نبینم عشق مامان خدایا کمک کن هیچ بچه ای مریض نشه، که واقعاً واسه مامانش سخته . الهی آمین ...
8 آذر 1391

آرتین و آتلیه

آرتین جون بالاخره به آتلیه برده شد. اولین آتلیه آرتین عزیز در 6 ماه و 13 روزگی انجام شد. من و بابا عباس در روز پنج شنبه 91/8/18 آرتین رو به آتلیه بردیم و چندتا عکس خوشکل و ناز ازش گرفتیم.     البته همه عکساش لختن !!!!!!!   بابا فکر بد نکنین گل پسرم پوشک پاهاشه. ایشالله عکس هاش که آماده شدن براتون میذارم تا شما هم اونا رو ببینین. قربون پسر نازم بشم عزیز دل مامان   ...
20 آبان 1391

نیم سالگیت مبارک عشق من

گل پسری امروز نیم ساله شده.   نیم سالگیت مبارک همه زندگی من صبح قبل از اینکه منو باباعباس بریم سرکار، آرتین جونی رو بردیم بهداشت خانم مهربون بهداشت قد، وزن و دور سر نفس مامان رو گرفت بعد دو تا واکسن توی دو تا پای پسری زد. قد: 69 وزن: 7200 دور سر: 49 الهی مامان فدات بشه. بعدش بردمت مهدکودک . قربون پسر گلم بشم ایشالله زود زود خوب بشی. ...
7 آبان 1391

آرتین به مهدکودک میرود

عزیز دل مامان از اول آبانماه به مهدکودک میره. الهی مامان فدات بشه که مجبورم بذارمت مهدکودک. خودت که خیلی خوشت اومد چون واسه بچه ها کلی ذوق میکنی. ولی مامان خیلی ناراحته و هر وقت میاد بهت سر میزنه اشک تو چشماش جمع میشه.   آرتین در مهدکودک ...
2 آبان 1391

شمارش معکوس

شمارش معکوس برای رفتن مامانی به سرکار شروع شد. مامانی کمتر از 6 روز دیگه میره سرکار و 6 ماه مرخصی زایمان به پایان میرسه. 6 5 4 3 2 1 منم که معلومه دیگه باید برم مهدکودک. البته بنده خدا مامانی خیلی ناراحته که میخواد منو بذاره مهدکودک ولی خوب دیگه چاره ای نیست.   منم اونجا واسه خودم دوستای خوب پیدا میکنم و حسابی خوش میگذرونم. ناراحت نباش مامانی عادت میکنیم اولش سخته بعدش عادی میشه. ...
25 مهر 1391