دومین مسافرت آرتین جان
دومین مسافرت آرتین به دورود بود. در واقع نمیشه گفت مسافرت یک توفیق اجباری بود و باز هم برای مراسم فاتحه.
روز عید سعید فطر یعنی 29 مرداد 91 ساعت 8 صبح بود که عمه فاطمه آرتین جون زنگ زد و خبر داد که پسر عمه باباعباس فوت کرده مامان معصومه هم بابا رو از خواب بیدار کرد و گفت که همچین اتفاقی افتاده. بابا عباس خیلی خیلی ناراحت شد چون واقعاً انتظار همچین خبری رو نداشت آخه دو روز پیش بود که پسر عمه بابا عباس با عمه شکر و شوهر عمه جون خونه بابابزرگ (بابای بابا عباس) بودن و ما هم رفته بودیم دیدنشون.
بنده خدا 20 روز بیشتر از بیماریش نمیگذشت که خدا اونو برد پیش خودش.همه مون خیلی واسش ناراحت شدیم مخصوصاً واسه خونوادش آخه اون ی دختر 4 ساله داره. خدابهشون صبر عطا کنه. ایشاله که جاش تو بهشت باشه.
خلاصه ساعت 2 ظهر بهمراه بابابزرگ و مامانبزرگ و عموها و عمه ها حرکت کردیم. مامان جون (مامان، مامان معصومه) هم همراهمون اومد. ساعت 8 شب رسیدیم اونجا و دو روزی موندیم و برگشتیم.
البته پسرم خیلی خوب بود و اصلاً مامانشو اذیت نکرد. (گوش شیطون کر)
قربونت بشم عزیز دل مامان ایشاله سفر بعدیت بری پابوس آقا امام رضا(ع). آخه پارسال که منو باباعباس رفتیم مشهد تو توی دل مامانی بودی و چند روز بیشتر نداشتی بعد از آقا امام رضا(ع) خواستم که ایشااله نی نی مون سالم باشه میارمش پابوست.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)